معراج

ملتفت باشید ملتفت ما هستند.آیت الله بهجت ره

معراج

ملتفت باشید ملتفت ما هستند.آیت الله بهجت ره

معراج

گاه با خود می اندیشم تنها در بستر اندیشه انسانهایی که طعم درد این جهانی شدن و پیوند خوردن با ندامتگاه دنیا را در ذائقه و رویای بریدن،رفتن و نماندن،پریدن و دل نبستن را در دل دارند است که واژه ها به بلوغ میرسند و تنها در قلب افلاکیانی که خود تبر به دست، کمر همت به قطع ریشه های خفته در خاک گرفته اند است که درد، عشق و ایمان، نامزد گذشت، رافت و رحمت الهی می شود.

آخرین نظرات

  هرگاه از خودسازی در ماه مبارک رمضان می گوییم ناخود آگاه ذهنمان را برای کنج دعا و عزلت  و خلوت و ذکر واکاوی می کنیم که کدامیک اثر بخش تر است ...؟ و کدام عبادت براق راهوارتری است برای نیل به کمال.

کلاه خود را محکم می گیرم، روشنفکریمان گل می کند که اگر برای آخرت خودمان عبادتی کردیم هنر است چه آنکه به خارج از خانه خود بیاندیشیم.

برادرم..خواهرم..

ماه مبارک رمضان است و مسئولیتهای اجتماعی که بیش از پیش بر دوشمان سنگینی میکند. بیایید دعای فرج را ایستاده بخوانیم که نشستن و دست بر دست نهادن و چشم بر جریان ظلم بستن آن اسلامی است که مجاز است که خواسته اند ما اینطور آنرا بیابیم نه آنچه واقعا هست...

اگر به فکر همیانهای ثواب در این ماه هستید راه اینجاست. ادامه را بخوانید وخطاب به سید غریبمان بگویید: «آجرک الله یا بقیه الله» اما بایستید و بگویید... بایستید و بگویید

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۱ ، ۱۶:۵۵
امیر کریم خانی

 

شبی با شهدا بود جمعیت تو سالن نشسته بود مضطرب

 بودم چرا هنوزنرسیده."سجاد جان یه زنگ دیگه بهش بزن.." قدمهامو تند کردمو رفتم سمت در انتهای سالن، دوتا ردیف مونده به انتهای سالن دستی دستمو گرفت، برگشتمو نگاهش کردم، برای لحظه ای نگاهمون بهم متوقف ماند، لبخند به لب،با چشمانی براق و آرام،میانسال مینمود با یه اورکت سبز رنگ، حس کردم آرامشش به من منتقل شد. گفت: "منتظر کسی هستی؟"

 "سپهر شمایی؟"....

لحظاتی بعد سالن دانشکده بود و سپهر و هق هق گریه هایی که قطع نمیشد....

یادش بخیر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۱ ، ۱۵:۳۳
امیر کریم خانی

چندی‏ ‏است‏ ‏خیمه‏ ‏های‏ ‏عزای‏ ‏حسینی‏ ‏جمع‏ ‏شده‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏من‏ ‏هیچ‏ ‏نشده‏ ‏دلتنگ‏.‏ ‏جمله‏ ‏ای‏ ‏از‏ ‏کتاب‏ ‏خصائص‏ ‏الحسین‏‏(‏ع‏)‏‏ ‏شیخ‏ ‏جعفر‏ ‏شوشتری‏ ‏روحم‏ ‏را‏ ‏سبک‏ ‏کرد.‏ ‏اگر‏ ‏تو‏ ‏هم‏ ‏توانستی‏ ‏کتاب‏ ‏را‏ ‏بخوان‏ ‏تا‏ ‏سنگینی‏ ‏این‏ ‏کلمات‏ ‏را‏ ‏بهتر‏ ‏بیابی.

‏"‏أسمان‏ ‏معراج‏ پیامبران‏ ‏است‏ ‏و‏ ‏کربلا‏ ‏معراج‏ ‏فرشتگان‏"‏.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۰ ، ۰۰:۵۱
امیر کریم خانی

                                                                                                          اسم  با مسمایش جور بود، مصطفی برگزیده بود، یکی دیگر از مینهای عمل نکرده جنگ او را با خود برد، و چه می گویم جنگ  کجا و  مصطفی کجا...  بعضی چیز ها را در قالب کلمات نمی توانی بگنجانی و اگر  هم بتوانی باید دعا کنی که مثله اش نکرده باشی...  

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ بهمن ۹۰ ، ۱۷:۵۹
امیر کریم خانی

خدایا! چه رنج بزرگی است
تو می دانی که ما چه دردی می کشیم؛ پنداری که چون شمع آب می شویم . ما از مرگ نمی هراسیم، اما می ترسیم که بعد از ما، ایمان را سر ببرند و اگر دل از سوختن برگیریم، روشنایی نابود شود و جای خود را دوباره به شب بسپارد، پس چه باید کرد؟

از یک سو باید بمانیم تا شهید آینده شویم و از سوی دیگر، باید شهید شویم تا آینده بماند!
هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند و هم باید امروز بمانیم تا فردا شهید نشود !

عجب دردی ! کاش راهی بود تا امروز شهید شویم و فردا باز زنده گردیم تا دوباره شهید شویم

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ دی ۹۰ ، ۲۲:۲۵
امیر کریم خانی
             باربی ،فرشتگان معصوم خیال دخترکان شیرینمان و دی جی مون و هری پاتر ، رویای آینده پسرکان بازیگوشمان شده است. انگار رویاهای همه بچه های عالم یکی است..
   آنان را از محیط خانه می گیریم و به مهد ها می سپاریم تا مادران به سر کار روند و مهد ها همه ی چیز های خوب را به آنان بیاموزند؛ خستگی پدر، مهر مادر،قصه های پدر بزرگ، نجواهای مادر بزرگ... انگار نو شدن قبایمان می ارزد که همه این ها قصه شود وشانه ای بالا اندازیم و بگوییم یادش بخیر.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ دی ۹۰ ، ۲۳:۲۸
امیر کریم خانی

شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی...

      می گوید: جنگ تمام شده و فرصت معراج و پریدن آدمهای خاکی نیز، می گوید: پلکهای شهر سنگین شده وشبهات در نان و عقیده بسیار، دوست و دشمن را سخت می شود شناخت.

برکتی نیست، خلوتی نیست، شهیدی نیست...

 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۰ ، ۲۰:۱۶
امیر کریم خانی

ای انسان ، تنها تویی که زیبای را درک می کنی، جمال و جلال و کمال، تو را جذب می کند. تنها تویی که خدای را با عشق ـ نه با جبر ـ پرستش می کنی. تنها تویی که در تنهایی نماینده خدا شده ای. ای انسان تنها تویی که قدرت و خلاقیت خدا را درک می کنی. تنها تویی که غرور می ورزی و عصیان می کنی و لجوجانه می جنگی وشکسته می شوی و رام می گردی و جلال و جبروت خدا را با بلندی طبع و صاحب نظری خود درک می کنی. تنها تویی که فاصله بین لجن و خدا را قادری بپیمایی و ثابت کنی که افضل مخلوقاتی. تنها تویی که باکمک بال های روح به معراج می روی. تنها تویی که زیبایی غروب تو را مست می کند و از شوق می سوزی واشک می ریزی.

ای انسان، خلقت در تو به کمال رسید، و کلمه در تو تجسد یافت، و زیبایی با دیدگان زیبابین تو ظهور کرد و عشق با وجود تو مفهوم و معنی یافت و خدایی خود را در صورت تو تجلی کرد.

ای انسان، تو مرا دوست می داری و من نیز تو را دوست می دارم. تو از منی و به سمت من باز می گردی.

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ آذر ۹۰ ، ۲۳:۱۶
امیر کریم خانی