از شوالیه های معبد تا مصر باستان (2)
در بخش اول مقاله به نظام فرعونی مصر کهن نگاهی انداختیم و به نتایج قابل تأملی دربارة زیرساختهای فلسفی آن دست یافتیم. چنانچه اشاره گردید جالب توجهترین خصیصه طرز تفکر مصر باستان ماهیت متریالیستی آن بود؛ متریالیسم یا مادهانگاری یعنی باور به ازلی و ابدی بودن ماده. کریستوفر نایت و رابرت لوماس در کتاب خود به نام کلید حیرام حرفهای مهمی برای گفتن دارند که تکرار آنها خالی از لطف نیست:
مصریان معتقد بودند ماده همیشه وجود داشته است. در نظر آنان اینکه خداوند چیزی را از عدم خلق کند غیرمنطقی به نظر میرسید. به عقیده آنان آغاز جهان زمانی بود که نظم از بینظمی خارج شد و از آن زمان تاکنون جنگ میان نیروهای نظم و نیروهای بینظمی وجود داشته است. این وضعیت آشفته «نان» (Nun) نامیده شد و براساس توضیحات سومری ... همه چیز تاریک بود و بینور، اما درون آن یک نیروی خلاق وجود داشت که فرمان داد نظم آغاز شود. این نیرو از وجود خودآگاه نبود و تنها یک احتمال یا پتانسیل به شمار میرفت که در بیقاعدگی بینظمی ظهور کرد.
پس از آن به شباهت قابل توجه سازمان فراماسونری و اسطورههای مصر کهن و طرز تفکر مشترک متریالیستی آن دو پی بردیم.
ماسونها و مصر باستان
فلسفه مادهگرای مصر باستان پس از اضمحلال این تمدن همچنان به حیات خود ادامه داد. بعضی یهودیان پذیرای آن شدند و در سایه اصول کابالا به ادامه حیات آن کمک نمودند. از سوی دیگر، گروهی از فلاسفه یونان همان فلسفه را اقتباس کردند و با تفسیر مجدد آن مکتب «هرمتیسیسم» (Hermeticism) را به وجود آوردند. کلمه هرمتیسیسم از نام «هرمس» (Hermes)، همتای یونانی خدای مصری «تاث» (Toth) برگرفته شده است. به عبارت دیگر این فلسفه نسخه یونانی فلسفه مصری است.
سلامی ایشینداغ در توضیح مبدأ این فلسفه و جایگاه آن در فراماسونری مدرن مینویسد:
در مصر باستان جامعه مذهبی وجود داشت با طرز تفکری مبتنی بر هرمتیسیسم فراماسونری نیز چیزی مشابه آن اتخاذ نمود. کسانی که با گذراندن تشریفات سازمان به سطوح خاص میرسیدند، افکار معنوی و احساسات خود را آشکار مینمودند و به تربیت افرادی که در سطوح پایینتر قرار داشتند میپرداختند. فیثاغورث پیرو این مکتب بود و در میان آنها آموزش دید. نظام فلسفی مکتب اسکندرانی و نئوافلاطونی در مصر باستان ریشه دارد و شباهتهای عمدهای میان آن و تشریفات ماسونی وجود دارد.
ایشینداغ پا را فراتر مینهد و در توضیح تأثیر تفکرات مصری بر مبادی فراماسونری چنین اظهار میکند:
فراماسونری یک سازمان اجتماعی ـ تشریفاتی است که نقطه آغازش مصر باستان است.
بسیاری از دیگر صاحبنظران ماسون همین عقیده را دربارة خواستگاه فراماسونری دارند و معتقدند این سازمان از تخم جوامع مخفی تمدنهای مشرک، همچون مصر و یونان متولد شده است. سلیل لییکاتاز، یک ماسون ارشد ترک در مقالهای با عنوان «اسرار ماسونی: چه چیز محرمانه است و چه چیز محرمانه نیست؟» مینویسد:
«در تمدنهای کهن یونان، مصر و روم مکاتب پنهانی وجود داشتند که از مفاهیم مشترکی در زمینه علوم ماوراءالطبیعی و اسرارآمیز برخوردار بودند. اعضای این مکاتب سرّی تنها پس از گذراندن دوران طولانی تحصیل و تشریفات خاص به عضویت پذیرفته میشدند. پنداشته میشود اولین مکتب از این دست، مکتب «اُسیریس» (Osiris) باشد که بر مبنای تولد این خدا دوران جوانی او، مبارزهاش با تاریکی، مرگ او و رستاخیزش شکل گرفته است. این مفاهیم طی مراسمی توسط روحانیون به نمایش درمیآمد. با این روش مراسم و نمادهای به نمایش درآمده بسیار مؤثرتر واقع میشدند... .
سالها بعد، طی این مراسم و تشریفات اولین محافل مجمع برادران تشکیل شدند و با عنوان فراماسونری به فعالیت پرداختند. این انجمنها آرمانهای یکسانی داشتند و در مواقع فشار قادر به فعالیت بودند. دلیل بقای آنان این است که پیوسته نام و القاب و روش خود را تغییر میدادند. با این حال به مکتب سری کهن و ویژگیهای خاص آن وفادار ماندند و تفکرات خود را نسل به نسل منتقل کردند. آنها برای اجتناب از به خطر افتادن تشکیلات قوانین ویژهای میان خویش وضع نمودند. ایشان برای محافظت از خود در برابر مردم نادان به فراماسونری عملی که دربردارندة احکام دقیق حرفهشان بود، پناه بردند و آن را با اندیشههای خود پیوند زدند. این روند بعدها در تشکیل فراماسونری خرد محور مؤثر واقع گشت.»
نقل قول بالا نیز مؤید ادعای ماست. از میان سه تمدن باستانی مصر، یونان و روم، قدیمیترین تمدن، تمدن مصر میباشد. میتوان گفت عمدهترین منبع فراماسونری مصر است. (پیشتر دیدیم که شوالیههای معبد رابط اصلی فراماسونری مدرن و این تمدن ملحد بودند.)
لازم به یادآوری است که تمدن مصر کهن نمونه اصلی «تمدن طاغوتی» است و در قرآن از آن یاد شده است. آیههای متعددی به فرعونیان، جوامع آنها، ظلم و ستم، بیعدالتی، شرارت و فزونیطلبی آنها اشاره میکند. فراماسونها در نوشتههای خود به ستایش این تمدن میپردازند. چنانکه در مقالهای در مجلة میمارسینان به ستایش معابد مصر به عنوان «منبع حرفه ماسونی» برمیخوریم:
... مصریان «هلیاپلیس» (شهر خورشید) و ممفیس را برپا کردند و براساس نوشتههای ماسونی این دو شهر منبع علم و دانش و به اصطلاح ماسونها «نوربزرگ» بودند. فیثاغورث که از هلیاپلیس دیدن کرده بود بیش از اینها از معبد میدانست. معبد ممفیس، جایی که او در آن آموزش دید، از اهمیت تاریخی برخوردار است. در شهر صور مکاتب پیشرفتهای وجود داشتند. فیثاغورث، افلاطون و سیسِرو در این شهرها به فراماسونری قدم نهادند.
در جای دیگر در مجله میمار سینان چنین میخوانیم:
وظیفه اصلی فرعون جستجوی نور بود؛ او باید نور مخفی را به بهترین وجه تعالی میداد... همانطور که ما ماسونها تلاش میکنیم معبد سلیمان را بسازیم، مصریان نیز تلاش میکردند اهرام یا برج نور را بنا کنند. مراسمی که در معابد مصریان به اجرا درمیآمد چندین درجه داشت. این درجات از دو بخش کوچک و بزرگ برخوردار بودند. درجه کوچک به یک، دو و سه تقسیم میشد و بعد از اینها درجات بزرگ آغاز میشدند.
روشن است که «نور»ی که فراعنه مصر و ماسونها به دنبال آن میگردند یکی است. میتوان چنین استنباط نمود که فراماسونری نسخه مدرن فلسفه فراعنه مصر است. خداوند ماهیت این فلسفه را در قرآن آشکار میکند؛ در جایی که دربارة فرعون و پیروانش چنین حکم میکند:
فرعون و قوم او مردمانی طغیانگر و نافرمان هستند.
و در آیات دیگر میخوانیم:
فرعون به میان قوم آمد و گفت: «ای قوم! آیا سلطنت مصر به من تعلّق ندارد و این نهرهایی که در این سرزمین در پای قصر من جاری است تحت حاکمیت من در جریان نیستند؟ آیا نمیاندیشید؟» ... بدینگونه فرعون قومش را فریفت و تحت تأثیر قرار داد. آنها از او اطاعت کردند چرا که قومی به واقع عصیانگر و فاسد بودند.
نمادهای مصر باستان در لژهای ماسونی
نمادها از مهمترین نشانههای ارتباط فرماسونری و تمدن مصر هستند. از آنجا که ماسونها در انتقال مفاهیم از علائم و نشانهها بهره میبرند، در فراماسونری نمادها از اهمیت بسیاری برخوردارند. ماسونی که مرحله به مرحله، سلسله مراتب سی و سه گانه را طی میکند، در هر مرحله معنای تازهای از علائم میآموزد. به این ترتیب اعضا گام به گام به عمق فلسفه ماسونی حرکت میکنند. در مجله میمارسینان در نحوه عملکرد علائم چنین میخوانیم:
همه میدانیم فراماسونری در تفهیم آرمانها و انگارههای خود از علائم، حکایات و تمثیل استفاده میکند. این حکایات به نخستین اعصار تاریخ بازمیگردند. حتی میتوان آنها را به افسانههای ماقبل تاریخ بسط داد. به این صورت فراماسونری قدمت آرمانهای خود را به اثبات رسانده و به منبع غنی از علائم دست یافته است.
درمیان این علائم و اسطورهها وجود مفاهیم مصری بیش از همه برجسته است. نقوش اهرام، مجسمههای ابوالهول و همچنین نوشتههای هیروگلیف در سراسر لژها و نشریات ماسونی به چشم میخورد.
بار دیگر در مقالهای در همان نشریه دربارة منابع کهن فراماسونری چنین آورده شده است:
اگر مصر باستان را «کهنترین تمدن» تصور کنیم اشتباه نکردهایم. به علاوه این حقیقت که تشریفات، درجات و فلسفه کشف شده در مصر شبیهترین نوع به فراماسونری هستند توجه ما را بیشتر جلب میکند.
و باز در مقالهای با عنوان «مبادی اجتماعی و اهداف فراماسونری» میخوانیم:
در دوران باستان در مصر، آیینهای معبد ممفیس مدتها با شکوه و توجه بسیار اجرا میشد و از شباهت بینظیری با فراماسونری برخوردار بود.11
بیایید چند نمونه از اشتراکات مصر کهن و فراماسونری را بررسی کنیم.
هرم و چشم (مثلث نورافشان)
شناختهشدهترین نشان ماسونی را میتوان در مهر ایالات متحده آمریکا و همچنین بر روی اسکناس یکدلاری یافت. در این مهر یک هرم که بالای آن چشمی درون مثلث جای دارد، ترسیم شده است. علامت چشم درون مثلث در همه لژ و مجلات این گروه به چشم میخورد.
این علامت زیاد مورد توجه واقع نمیشود، با این حال برای درک فلسفه ماسونی بسیار معنیدار و بااهمیت است. یک نویسندة آمریکایی به نام رابرت هیرائیموس، موضوع پایاننامه رساله دکتری خود را به این مهر اختصاص داد و در آن به اطلاعات مهمی اشاره نمود. عنوان پایاننامه وی «تجزیه و تحلیل تاریخی مهر سلطنتی ایالات متحده و ارتباط آن با ایدئولوژی روانشناسی اومانیستی» است. رساله او بیانگر این است که بنیانگذاران آمریکا که این نشان را برگزیدند فراماسونر و حامی اومانیسم بودند. هرم روی مهر، تمثال «هرم چیاپس» (Cheops)، بزرگترین مقبره فراعنه میباشد.
ستاره ششگوشه
یکی دیگر از علائم مشهور فراماسونری ستاره ششگوشه است که از قرار گرفتن یک مثلث روی مثلثی دیگر شکل میگیرد. این علامت نشان سنتی یهودیان نیز میباشد و امروز روی پرچم اسرائیل به چشم میخورد. معروف است که سلیمان نبی(ع) اولین بار از آن به عنوان مهر استفاده نمود. بنابراین این علامت مهر یک پیامبر و در نتیجه نشانی الهی است. اما فراماسونها تصور دیگری از آن دارند و آن را نه نشان سلیمان نبی بلکه یادآور الحاد مصر باستان میپندارند. در مقالهای با عنوان «علائم و نمادها در تشریفات ما» به حقایق جالبی اشاره شده است:
مثلث متساویالاضلاع نماد ارزشهای برابر است و ماسونها آن را با نام ستاره داوود میشناسند که از جای گرفتن یک مثلث متساویالاضلاع بر روی یک مثلث دیگر شکل میگیرد. امروز آن را سمبل قوم یهود میدانند که بر پرچم اسرائیل نیز دیده میشود. اما در حقیقت اصل آن مصری است. اولین بار شوالیههای معبد آن را در تزیین دیوار کلیساها به کار بردند، چون آنها اولین کسانی بودند که در اورشلیم به حقایق مهمی دربارة مسیحیت دست یافتند. بعد از ازمیان رفتن معبدیان این نشان در کنیسهها به کار رفت. اما ما در فراماسونری بیشک با همان مفهوم کهن مصری از آن بهره میگیریم و به این صورت دو نیروی مهم را با هم ترکیب میکنیم. با پاک کردن قسمت بالا و پایین دو مثلث به علامت نادری میرسیم که آن را خوب میشناسید.
در واقع باید همه نشانهای فراماسونری را در ارتباط با معبد سلیمان تفسیر کرد. در قرآن آمده که بعضی میخواستند به سلیمان(ع) افترا بزنند و وی را ملحد معرفی کنند:
یهود از افکار و اوراد جادوگری که شیاطین در عصر سلیمان برای مردم میخواندند و یاد میدادند، پیروی میکردند [و آنها را برای پیشبرد مقاصد خود به کار میگرفتند] سلیمان هرگز به سحر و کفر آلوده نشد.
ماسونها به غلط این تفکرات باطل را به سلیمان(ع) نسبت میدهند و آن حضرت را نماینده الحاد مصری قلمداد میکنند. به همین علت نیز در تعالیم خود جایگاه خاصی برای وی قائلند. مایکلهاوارد، مورخ آمریکایی در کتاب خو د به نام توطئه دانش مکتوم خاطرنشان میکند که پس از قرون وسطی از سلیمان نبی(ع) به عنوان جادوگر و فردی که مفاهیم شرکآمیز را وارد اورشلیم نمود یاد میشود. هاوارد در ادامه توضیحات خود میافزاید ماسونها معبد سلیمان را «معبد مشرکان» میدانند.
دو ستون
از اجزای لاینفک لژ ماسونی وجود دو ستون در مدخل آن است که کلمات « یاکین » و « بوعز » بر روی آنها حکاکی شده و تقلیدی از دو ستون مدخل معبد سلیمان میباشد. اما حقیقت این است که این نماد نه یادگاری از سلیمان(ع) بلکه تجلی عقاید منحرف این گروه از آن حضرت است. منشأ این ستونها بار دیگر به مصر بازمیگردد. مثلاً در مقاله «علائم و نمادها در تشریفات ما» میخوانیم:
«در مصر «هوروس» (Horus) و «ست» (Set) معماران دوقلو و پشتیبان عالم روحانی بودند. دو ستونی که در لژهای ما بنا شده منشأشان مصر باستان است. یکی از ستونها در جنوب مصر در شهر صور واقع بود و دیگری در شمال، در شهر هلیاپلیس. در مدخل معبد « امنتا » (Amenta) که مختص خدای بزرگ مصر بود، مانند معبد سلیمان دو ستون قرار داشت. در کهنترین اساطیر مربوط به خورشید از این دو ستون به عنوان نماد بینش و قدرت یاد شده که در برابر دروازه جاودانگی بنا شدهاند.»
واژگان مصری لژها
از نکات جالب توجهی که دو نویسنده کتاب کلید حیرام افشا میکنند واژگانی است که در مراسم ترفیع یک ماسون به مقام ماسون اعظم به کار میرود. به این ترتیب:
مَعَت نِب مِن آ، مَعَت بَ آ.
براساس توضیح نایت و لوماس این لغات که اغلب بدون توجه به معنایشان مورد استفاده قرار میگیرند مصری هستند و مفهومشان این است:
بزرگ است استاد فراماسونری، بزرگ است روح فراماسونری.
نویسندگان توضیح میدهند لغت «مَعَت» به معنی مهارت در ساختن دیوار و نزدیکترین ترجمه برای آن فراماسونری است. این یعنی ماسونهای نوین با وجود گذشت هزاران سال هنوز زبان مصر باستان را در لژهای خود حفظ نمودهاند.
اپرای فلوت سحرآمیز موزارت
از جالبترین آثار فراماسونری « اپرای فلوت سحرآمیز » اثر آهنگساز معروف، موزارت است. موزارت فراماسون بود. در جایجای این اپرا پیامهای ماسونی وجود دارد که قرابت بسیاری به الحاد مصری دارند:
مهم نیست چقدر تلاش شده تا فلوت سحرآمیز را «داستانی دربارة شرق دور» معرفی کنند. مهم این است که اساس این داستان رسوم مصری است. این خدایان و الهههای معابد مصر بودند که بر خلق شخصیتهای فلوت سحرآمیز تأثیر گذارند.
ستون چهارپهلو با نوک هرمی
ستونهای چهارپهلو با نوک هرمی (Obelisk) که در مصر حجاری میشدند قرنها زیر خاک مدفون بودند تا اینکه در قرن نوزدهم کشف شدند و به شهرهای غربی همچون نیویورک، لندن و پاریس انتقال یافتند. بزرگترین آنها به ایالات متحده فرستاده شد و انتقال آن را ماسونها ترتیب دادند. چون ادعا میشود این نوع ستونها، به علاوه نقوش حکاکی شده بر آنها از سمبلهای ماسونی باشند.
میمارسینان این موضوع را دربارة ستون 21 متری نیویورک با قطعیت بیان میکند:
برجستهترین نمونه کاربرد نمادین معماری، اثر تاریخی سوزن کلئوپاترا است که در سال 1878 از سوی اسماعیل، حکمران مصری، به ایالات متحده هدیه شد. این اثر تاریخی در اصل در قرن شانزدهم پیش از میلاد در مدخل معبد خدای خورشید در هلیاپلیس برافراشته شده بود.
افسانه ایزس ، زن بیوه
از مهمترین نمادهای اندیشه ماسونی مفهوم زن بیوه است. فراماسونها خود را فرزندان زن بیوه میخوانند و تصویر او بر نشریات آنها به چشم میخورد. اصل این تفکر چیست؟ و این زن بیوه کیست؟
با بررسی منابع ماسونی درمییابیم نماد زن بیوه در اصل از افسانههای مصری نشأت گرفته و از مهمترین اسطورههای مصر باستان، داستان اُزیریس و ایزس میباشد. «اُزیریس» یکی از خدایان حاصلخیزی و «ایزس» همسر او بود. براساس اسطورهها اُزیریس قربانی هوی و هوس شد و درپی آن ایزس بیوه گشت. زن بیوه ماسونی ایزس است.
پرگار و گونیا
پرگار و گونیا (که پرگار روی گونیا قرار دارد) از مشهورترین علائم فراماسونری است. اگر از ماسونها دربارة مفهوم این علامت بپرسند، خواهند گفت این نشان نماد علم، نظم هندسی و تفکر فردگراست. با این وجود این علامت مفهومی کاملاً متفاوت دارد. این موضوع را میتوان در کتاب یکی از بزرگترین ماسونها یافت. آلبرت پایک در کتاب خود با عنوان اخلاق و تعصب مینویسد: «گونیا نماد زمین است. این شکل دوگانه (زن و مرد) نماد طبیعت دوگانهای است که از دوران باستان به خداوند اتلاق میشد و مفهوم مولد تولیدکننده یا همان برهما و مایا نزد آریاییها و اُزیریس و ایزس نزد مصریان را دارد؛ مانند خورشید که مذکر است و ماه مؤنث.»
یعنی پرگار و گونیا، مشهورترین نماد فراماسونری، نماد الحاد آریایی است و به دوران پیش از مسیحیت تعلق دارد. ماه و خورشید نیز که پایک به آنها اشاره میکند، نمادی بسیار بااهمیت هستند و در لژها به وفور مورد استفاده قرار میگیرند. باید افزود این افکار چیزی جز انعکاس عقاید باطل مشرکان پیشین که به پرستش ماه و خورشید میپرداختند نیست.
این مطلب را از اینجا برداشته ام.