شهر خالیست ز عشاق بود کز طرفی...
می گوید: جنگ تمام شده و فرصت معراج و پریدن آدمهای خاکی نیز، می گوید: پلکهای شهر سنگین شده وشبهات در نان و عقیده بسیار، دوست و دشمن را سخت می شود شناخت.
برکتی نیست، خلوتی نیست، شهیدی نیست...
گاه با خود می اندیشم تنها در بستر اندیشه انسانهایی که طعم درد این جهانی شدن و پیوند خوردن با ندامتگاه دنیا را در ذائقه و رویای بریدن،رفتن و نماندن،پریدن و دل نبستن را در دل دارند است که واژه ها به بلوغ میرسند و تنها در قلب افلاکیانی که خود تبر به دست، کمر همت به قطع ریشه های خفته در خاک گرفته اند است که درد، عشق و ایمان، نامزد گذشت، رافت و رحمت الهی می شود.
بایگانی
- تیر ۱۳۹۸ (۲)
- آبان ۱۳۹۱ (۳)
- شهریور ۱۳۹۱ (۲)
- مرداد ۱۳۹۱ (۳)
- تیر ۱۳۹۱ (۲)
- بهمن ۱۳۹۰ (۲)
- دی ۱۳۹۰ (۳)
- آذر ۱۳۹۰ (۱)
آخرین مطالب
- ۹۸/۰۴/۲۷زندگی
- ۹۸/۰۴/۲۷سیاستمدار
- ۹۱/۰۸/۲۵از شوالیه های معبد تا مصر باستان (2)
- ۹۱/۰۸/۱۳راه اینجاست
- ۹۱/۰۶/۲۱اینک شوکران
- ۹۱/۰۵/۱۸مهمان
- ۹۱/۰۵/۱۵یه قصه خوب
- ۹۱/۰۵/۱۴جامعه اسلامی دانشجویان یعنی..
آخرین نظرات
- ۲۳ بهمن ۹۰، ۲۳:۰۴ - یاسر نقدییا سَیِّدُ یا سَنَدُ یا صَمَدُ یا ...
- ۱۶ بهمن ۹۰، ۲۳:۵۵ - یاسر نقدیامیر جان داستان راستان گذران عمر ...
- ۱۶ بهمن ۹۰، ۲۳:۳۲ - یاسر نقدیامیر و چرا تنها شهادت ؟ زندگان را ...
- ۱۶ بهمن ۹۰، ۲۳:۲۴ - یاسر نقدیو چه خوش گفت که زندگی زیباست اما ...
- ۱۶ بهمن ۹۰، ۲۳:۱۸ - مهدی شمسیسلام بعد از چند ساعت بیدار موندن ...
- ۹ بهمن ۹۰، ۰۸:۱۳ - منمیدانم چراخون این شهیدخیلی دلم ...
پیوندهای روزانه
پیوندها
