در بخش اول مقاله به نظام فرعونی مصر کهن نگاهی انداختیم و به نتایج قابل تأملی دربارة زیرساختهای فلسفی آن دست یافتیم. چنانچه اشاره گردید جالب توجهترین خصیصه طرز تفکر مصر باستان ماهیت متریالیستی آن بود؛ متریالیسم یا مادهانگاری یعنی باور به ازلی و ابدی بودن ماده. کریستوفر نایت و رابرت لوماس در کتاب خود به نام کلید حیرام حرفهای مهمی برای گفتن دارند که تکرار آنها خالی از لطف نیست:
مصریان معتقد بودند ماده همیشه وجود داشته است. در نظر آنان اینکه خداوند چیزی را از عدم خلق کند غیرمنطقی به نظر میرسید. به عقیده آنان آغاز جهان زمانی بود که نظم از بینظمی خارج شد و از آن زمان تاکنون جنگ میان نیروهای نظم و نیروهای بینظمی وجود داشته است. این وضعیت آشفته «نان» (Nun) نامیده شد و براساس توضیحات سومری ... همه چیز تاریک بود و بینور، اما درون آن یک نیروی خلاق وجود داشت که فرمان داد نظم آغاز شود. این نیرو از وجود خودآگاه نبود و تنها یک احتمال یا پتانسیل به شمار میرفت که در بیقاعدگی بینظمی ظهور کرد.
پس از آن به شباهت قابل توجه سازمان فراماسونری و اسطورههای مصر کهن و طرز تفکر مشترک متریالیستی آن دو پی بردیم.
ماسونها و مصر باستان
فلسفه مادهگرای مصر باستان پس از اضمحلال این تمدن همچنان به حیات خود ادامه داد. بعضی یهودیان پذیرای آن شدند و در سایه اصول کابالا به ادامه حیات آن کمک نمودند. از سوی دیگر، گروهی از فلاسفه یونان همان فلسفه را اقتباس کردند و با تفسیر مجدد آن مکتب «هرمتیسیسم» (Hermeticism) را به وجود آوردند. کلمه هرمتیسیسم از نام «هرمس» (Hermes)، همتای یونانی خدای مصری «تاث» (Toth) برگرفته شده است. به عبارت دیگر این فلسفه نسخه یونانی فلسفه مصری است.
سلامی ایشینداغ در توضیح مبدأ این فلسفه و جایگاه آن در فراماسونری مدرن مینویسد:
در مصر باستان جامعه مذهبی وجود داشت با طرز تفکری مبتنی بر هرمتیسیسم فراماسونری نیز چیزی مشابه آن اتخاذ نمود. کسانی که با گذراندن تشریفات سازمان به سطوح خاص میرسیدند، افکار معنوی و احساسات خود را آشکار مینمودند و به تربیت افرادی که در سطوح پایینتر قرار داشتند میپرداختند. فیثاغورث پیرو این مکتب بود و در میان آنها آموزش دید. نظام فلسفی مکتب اسکندرانی و نئوافلاطونی در مصر باستان ریشه دارد و شباهتهای عمدهای میان آن و تشریفات ماسونی وجود دارد.
ایشینداغ پا را فراتر مینهد و در توضیح تأثیر تفکرات مصری بر مبادی فراماسونری چنین اظهار میکند:
فراماسونری یک سازمان اجتماعی ـ تشریفاتی است که نقطه آغازش مصر باستان است.
بسیاری از دیگر صاحبنظران ماسون همین عقیده را دربارة خواستگاه فراماسونری دارند و معتقدند این سازمان از تخم جوامع مخفی تمدنهای مشرک، همچون مصر و یونان متولد شده است. سلیل لییکاتاز، یک ماسون ارشد ترک در مقالهای با عنوان «اسرار ماسونی: چه چیز محرمانه است و چه چیز محرمانه نیست؟» مینویسد:
«در تمدنهای کهن یونان، مصر و روم مکاتب پنهانی وجود داشتند که از مفاهیم مشترکی در زمینه علوم ماوراءالطبیعی و اسرارآمیز برخوردار بودند. اعضای این مکاتب سرّی تنها پس از گذراندن دوران طولانی تحصیل و تشریفات خاص به عضویت پذیرفته میشدند. پنداشته میشود اولین مکتب از این دست، مکتب «اُسیریس» (Osiris) باشد که بر مبنای تولد این خدا دوران جوانی او، مبارزهاش با تاریکی، مرگ او و رستاخیزش شکل گرفته است. این مفاهیم طی مراسمی توسط روحانیون به نمایش درمیآمد. با این روش مراسم و نمادهای به نمایش درآمده بسیار مؤثرتر واقع میشدند... .
سالها بعد، طی این مراسم و تشریفات اولین محافل مجمع برادران تشکیل شدند و با عنوان فراماسونری به فعالیت پرداختند. این انجمنها آرمانهای یکسانی داشتند و در مواقع فشار قادر به فعالیت بودند. دلیل بقای آنان این است که پیوسته نام و القاب و روش خود را تغییر میدادند. با این حال به مکتب سری کهن و ویژگیهای خاص آن وفادار ماندند و تفکرات خود را نسل به نسل منتقل کردند. آنها برای اجتناب از به خطر افتادن تشکیلات قوانین ویژهای میان خویش وضع نمودند. ایشان برای محافظت از خود در برابر مردم نادان به فراماسونری عملی که دربردارندة احکام دقیق حرفهشان بود، پناه بردند و آن را با اندیشههای خود پیوند زدند. این روند بعدها در تشکیل فراماسونری خرد محور مؤثر واقع گشت.»
نقل قول بالا نیز مؤید ادعای ماست. از میان سه تمدن باستانی مصر، یونان و روم، قدیمیترین تمدن، تمدن مصر میباشد. میتوان گفت عمدهترین منبع فراماسونری مصر است. (پیشتر دیدیم که شوالیههای معبد رابط اصلی فراماسونری مدرن و این تمدن ملحد بودند.)
لازم به یادآوری است که تمدن مصر کهن نمونه اصلی «تمدن طاغوتی» است و در قرآن از آن یاد شده است. آیههای متعددی به فرعونیان، جوامع آنها، ظلم و ستم، بیعدالتی، شرارت و فزونیطلبی آنها اشاره میکند. فراماسونها در نوشتههای خود به ستایش این تمدن میپردازند. چنانکه در مقالهای در مجلة میمارسینان به ستایش معابد مصر به عنوان «منبع حرفه ماسونی» برمیخوریم:
... مصریان «هلیاپلیس» (شهر خورشید) و ممفیس را برپا کردند و براساس نوشتههای ماسونی این دو شهر منبع علم و دانش و به اصطلاح ماسونها «نوربزرگ» بودند. فیثاغورث که از هلیاپلیس دیدن کرده بود بیش از اینها از معبد میدانست. معبد ممفیس، جایی که او در آن آموزش دید، از اهمیت تاریخی برخوردار است. در شهر صور مکاتب پیشرفتهای وجود داشتند. فیثاغورث، افلاطون و سیسِرو در این شهرها به فراماسونری قدم نهادند.
در جای دیگر در مجله میمار سینان چنین میخوانیم:
وظیفه اصلی فرعون جستجوی نور بود؛ او باید نور مخفی را به بهترین وجه تعالی میداد... همانطور که ما ماسونها تلاش میکنیم معبد سلیمان را بسازیم، مصریان نیز تلاش میکردند اهرام یا برج نور را بنا کنند. مراسمی که در معابد مصریان به اجرا درمیآمد چندین درجه داشت. این درجات از دو بخش کوچک و بزرگ برخوردار بودند. درجه کوچک به یک، دو و سه تقسیم میشد و بعد از اینها درجات بزرگ آغاز میشدند.
روشن است که «نور»ی که فراعنه مصر و ماسونها به دنبال آن میگردند یکی است. میتوان چنین استنباط نمود که فراماسونری نسخه مدرن فلسفه فراعنه مصر است. خداوند ماهیت این فلسفه را در قرآن آشکار میکند؛ در جایی که دربارة فرعون و پیروانش چنین حکم میکند:
فرعون و قوم او مردمانی طغیانگر و نافرمان هستند.
و در آیات دیگر میخوانیم:
فرعون به میان قوم آمد و گفت: «ای قوم! آیا سلطنت مصر به من تعلّق ندارد و این نهرهایی که در این سرزمین در پای قصر من جاری است تحت حاکمیت من در جریان نیستند؟ آیا نمیاندیشید؟» ... بدینگونه فرعون قومش را فریفت و تحت تأثیر قرار داد. آنها از او اطاعت کردند چرا که قومی به واقع عصیانگر و فاسد بودند.
نمادهای مصر باستان در لژهای ماسونی
نمادها از مهمترین نشانههای ارتباط فرماسونری و تمدن مصر هستند. از آنجا که ماسونها در انتقال مفاهیم از علائم و نشانهها بهره میبرند، در فراماسونری نمادها از اهمیت بسیاری برخوردارند. ماسونی که مرحله به مرحله، سلسله مراتب سی و سه گانه را طی میکند، در هر مرحله معنای تازهای از علائم میآموزد. به این ترتیب اعضا گام به گام به عمق فلسفه ماسونی حرکت میکنند. در مجله میمارسینان در نحوه عملکرد علائم چنین میخوانیم:
همه میدانیم فراماسونری در تفهیم آرمانها و انگارههای خود از علائم، حکایات و تمثیل استفاده میکند. این حکایات به نخستین اعصار تاریخ بازمیگردند. حتی میتوان آنها را به افسانههای ماقبل تاریخ بسط داد. به این صورت فراماسونری قدمت آرمانهای خود را به اثبات رسانده و به منبع غنی از علائم دست یافته است.
درمیان این علائم و اسطورهها وجود مفاهیم مصری بیش از همه برجسته است. نقوش اهرام، مجسمههای ابوالهول و همچنین نوشتههای هیروگلیف در سراسر لژها و نشریات ماسونی به چشم میخورد.
بار دیگر در مقالهای در همان نشریه دربارة منابع کهن فراماسونری چنین آورده شده است: