معراج

ملتفت باشید ملتفت ما هستند.آیت الله بهجت ره

معراج

ملتفت باشید ملتفت ما هستند.آیت الله بهجت ره

معراج

گاه با خود می اندیشم تنها در بستر اندیشه انسانهایی که طعم درد این جهانی شدن و پیوند خوردن با ندامتگاه دنیا را در ذائقه و رویای بریدن،رفتن و نماندن،پریدن و دل نبستن را در دل دارند است که واژه ها به بلوغ میرسند و تنها در قلب افلاکیانی که خود تبر به دست، کمر همت به قطع ریشه های خفته در خاک گرفته اند است که درد، عشق و ایمان، نامزد گذشت، رافت و رحمت الهی می شود.

آخرین نظرات

می خواهم این مطلب را بنویسم چون از قشر مرفهان بی درد نیستم و شاعر دردهای مردم شده ام(که بقول مهرداد اوستا شاعر آنست که درد مردم او را دردمند سازد). می نویسم چون رهبر فقیدم آنرا دانشگاه عمومی نامید اما آنها که باید می شنیدند و می فهمیدند...هیهات!

می نویسم چون روزهایی هست که جعبه جادوی ما صفحات رنگی دشمنانمان را کپی سیاه و سفید می کند و به دست فرزندانمان می دهد. می نویسم چون از اهم امور امروزمان درد دین وفرهنگ است، می نویسم چون عقایدم با ققنوسهای این خاک گره خورده است نه با "شتر مرغهای سن پطرزبورغ"!

می نویسم حتی اگر متهم به دگماتیسمم کنند یا عقب مانده و سطحی نگرم بخوانند. می نویسم و برکت اثر از خدا می طلبم چون رسالت قلم است شاید گوش شنوایی پیدا شد یا دقیقه ای تامل کردیم یا به خواستی برای تغییر منجر شد(والی الله تصیر الامور)

(البته در این مقال قصد سیاه نمایی یا تخطئه همه برنامه های صدا و سیما را ندارم چه آنکه برنامه های سازگار با روح جمهوری اسلامی که خطی بر آرامش فیروزفام فرهنگمان نمی کشد کم نیست ولی اول آنکه قالب و شاکله اغلب برنامه ها وجهت گیری ها سیمای شرقی و ایرانی را یادآور نمی سازد و خنکای نسیم آموزه های اسلامی بر آنها نمی وزد و باژگونه فضاهای سرد غربی اغلب خودنمایی می کند. دوم آنکه خاصیت نقد بیشتر طعم تلخ آنست تا سنگینی خواب کم کند و سوم آنکه گذشت بیش از سه دهه از انقلاب توقع بحق سیمای خود کفا بمعنای واقعی که ساری شدن تفکر اسلامی میهنی ما در سر پنجه هنر است توقع زیادی نیست چه آنکه پیشتر پدران ما آنچه از اسلام در قلبشان رسوخ نمود به اعجاز در رنگ،خط،کاشی،گلیم،معماری و... مجسم ساختند و آنچنان سردمداران و تولید کنندگان هنر در جهان شدند که انگشتان حیرت به دندان گزیده شد).

       چند سالی است تبلیغات تلویزیونی و رادیویی یا همان آگهی های بازرگانی با هدف کمک به جفت و جور کردن دخل وخرج صدا و سیما با گرته برداری مستیم (که می دانیم خالی از اشکال نیست) وارد عرصه شد و هرچه گذشت تلویزیون(شما بخوانید صدا وسیما) به درآمد آن وابسته تر و دقائق آگهی ها بیشتر، تا آنکه از گوشه و کنار صداهایی برخاست ومباحث مختلفی مطرح شد در این بین عده ای نیز به فرهنگ حاکم بر تبلیغات خرده گرفتند وهشدار دادند اما تلویزیون که نمی توانست از حلاوت درآمدهای سهل الوصول و قابل توجه آن دل بکند با تیغ ممیزی و نظارت به جنگ مدعیان رفت اما بر اربابان خرد واضح می نمود که در دنیای خاکستری ما این تیغ نمی توانست مرز میان سیاه و سفید را بشکافد چه آنکه هر روز قلق نشانه روی اش تغییر می کند (مثل مبارزه با بدحجابی که بسیاری از بدپوششهای چندین سال پیش جامعه اسلامیمان از برخی بازیگران  رسانه عمومی کمتر پرده های قبح را دریدند والخ) و اصولاً آنکه جنسش طوری است (منظورم مقوله های فرهنگی است) که ترکه استاد مکتب خانه ارجح است تا دشنه گزمه.

         باری آنچه امروز با آن مواجهیم چهره کریه موجودی است به نام آگهی های بازرگانی که در پر مخاطبترین برنامه ها و ساعات و لحظاتی که پلکها ایوان چشمخانه ها را بی پناه گذاشته اند رخ می نماید.

من نور شمعم را به سوی این موجود زشت منظر که با روح ما و فرهنگ سرزمینمان سنخیتی ندارد می گیرم تا بخشی از چهره او را بهتر بنمایم، باشد که مهتابها و خورشیدهای (دختران و پسران) سرزمین مادری ام کمکم کنند.

در بسیاری از آگهی ها روح تجمل گرایی و مصرف گرایی موج می زند جه آنکه اینها را از رسانه های دیگر کپی کرده و فضا را از آنان وام گرفته ایم و اصلا باورمان شده که در محیطهای ساده مثل خانه های سنتی مان یا در فضای واقعی زندگی عامه مردم نمی توان آگهی تولید کرد(چه آنکه از یاد نبریم نفس آگهی ها خود بر طبل مصرف گرایی کوبیدن است) وبراحتی نمادها و رنگها وفضاهای برگرفته از مدرنیسم و پست را در اذهان رسوخ می دهد.

در برخی دیگر برای معرفی یک کالای تغذیه ای مثل سس یا برنج یا روغن یا... انواع غذاهای رنگ رنگ و پر زرق و لعاب نمایش داده می شود گو آنکه باورمان نیست پدری هست که مدتهاست برای کودک چند ساله اش گوشت نخریده است (براستی سرخی خجالت روی پدری از خانواده اش یادآور آتش جهنم برایتان نیست). آن یکی رونق دکان آگهی را در آن می بیند که بانویی محجبه(البته با پوششی رنگارنگ و خاص و حرکاتی موزون...) از محصول مورد نظر برایتان بگوید (راستی در این آگهی ها تاکنون چند بانوی با حجاب چادر دیده اید!!؟) آنوقت به نظر شما صحبت از حجاب برتر و تشویق به آن در سمینارها و گفتمان های تخصصی!! رویا پردازانه نیست...(که خواهران فهیم این سرزمین خود آنرا برگزیدند).

در آن یکی قبله بی بدیل مردم برای تنظیم نبض زندگیشان بانکها معرفی می شوند، به خردسالانمان می آموزیم که آینده شان در گرو مشتری بانک شدن است و مسیر آرزوهای سالهای بزرگی نه در تلاش و اتکال به خداوند که در انتخاب فلان بانک است و به بزرگترها می گوییم خانه دار شدن، ازدواج ، خرید ماشین، نذر، زیارت و ... فقط با محوریت بانک بهمان!! چه کسی یادش می آید که روزی مساجد ثقل زندگیمان بود.  آن یکی هم به رویای خانه و ... تشویقمان می کند و با وقاحت تمام شعورمان را به سخره گرفته که چشمهایت را ببند و فقط "به رویاهایت فکر کن".

   از کدام بگویم و از کجای این چهره نامالوف و زشت بنویسم ای کاش در این پیامها تومنی نیز پیامهای دینی مستتر بود. معتقدم اگر n برابر درآمد کل آگهی های پخش شده تا امروز هزینه شود،اثری را که چنگالهای این موجود پلید بر چهره فرهنگ و دین ملت ما کشیده است را نخواهد زدود.

 

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی