معراج

ملتفت باشید ملتفت ما هستند.آیت الله بهجت ره

معراج

ملتفت باشید ملتفت ما هستند.آیت الله بهجت ره

معراج

گاه با خود می اندیشم تنها در بستر اندیشه انسانهایی که طعم درد این جهانی شدن و پیوند خوردن با ندامتگاه دنیا را در ذائقه و رویای بریدن،رفتن و نماندن،پریدن و دل نبستن را در دل دارند است که واژه ها به بلوغ میرسند و تنها در قلب افلاکیانی که خود تبر به دست، کمر همت به قطع ریشه های خفته در خاک گرفته اند است که درد، عشق و ایمان، نامزد گذشت، رافت و رحمت الهی می شود.

آخرین نظرات

جامعه اسلامی دانشجویان یعنی..

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۱، ۰۹:۳۹ ق.ظ


این مطلب نقدی بر تشکل جامعه اسلامی دانشجویان بقلم اخویم احسان کریم خانی مسئول اسبق واحد سیاسی اتحادیه جامعه اسلامی دانشجویان است که حدود دو سال پیش نگاشته شده است و من مطالعه آنرا به فعالین حوزه تشکل دانشجویی موکداَ توصیه میکنم...

همواره به اینکه مدتی از عمرم را در تشکیلاتی به نام جامعه اسلامی دانشجویان بوده ام به خود می بالم و خود را مدیون این تشکیلات اسلامی میدانم. دوره های زیادی با فراز و نشیب های از حیث معنا در این تشکل وجود داشته است .البته این بسامد هیچ گاه آنچنان نبوده است که این تشکل از خط انقلاب و ولایت خارج شود . در اینجا باید بگویم اصلا بحث من در مورد نااهل و نامحرم بودن اعضای جاد در دوره ای نیست بلکه بیشتر به دنبال یافتن این امر هستم که این تشکیلات آیا دارای یک خود آگاهی تاریخی هست یا نه ! منظورم از خود آگاهی تاریخی(و یا شاید زمان آگاهی بانگرش سفر پایانی صدرایی) یک مفهوم که در روح و پیرنگ این تشکل قابل لمس و پیگیری باشد که بتوان با سنجیدن-نسبت مابین یک عضو از این تشکیلات با معنای مورد توافق برای این تشکل درجه دوری و نزدیکی به آن معنا را تحلیل نمود و بر اساس این تحلیل برنامه ریزی نمود.
زمانی که به سیر تطور جامعه در سالهای اخیر توجه می کردم .به نوعی این معنای پنهان در برنامه ها و خروجی ها را می توان احساس نمود.اما در مجموع نتوانستم تلاش پیگیرانه و مداومی را در حرکت به سمت دستیابی به کارویژه های یک تشکل دانشجویی را در جاد بیابم. بر این اساس تلاش نمودم تا با نگاهی انتقادی و آسیب شناسانه به این موضوع بپردازم و نتیجه را در اختیار دوستان قرار دهم.
باید باز هم تاکید کنم که این نقدی درون گفتمان جاد است و من به عنوان فردی خودی در این فضا و تشکل که دیگر نسبت مسئولیتی مستقیمی با این تشکل ندارم و البته تمنای قدرتی را در این زمینه نیز ندارم به این موضوع وارد شده ام.
معنای کارویژه یک تشکل دانشجویی اسلامی، در نظر به نقش ولایت(و مفهوم واسطه فیض در زمان غیبت انسان کامل) در ساخت جامعه اسلامی و این قائده در طراحی ساختاری که ولایت پذیری و عمل به فرامین و منویات ولایت مورد توافق کلیه اعضای این تشکل میباشد بدست می آید.
به گمان من در سیر و سلوک این سالهای جاد نوعی گنگی و ابهام از این دیدگاه مشهود است. وبه ویژه بعد از ماجرای سه تیر و مابعد آن به لحاظ تغییراتی که در دسته بندی های سیاسی در کشور صورت گرفت و نوع مواجه متفاوت نسبت به قدرت و مناسبات آن و کافی نبودن نگرش انتقادی صرف و شاید یک بعدی سیاسی که ناشی از هدف گذاری های مقطعی و در افقی نزدیک بود ، اینک رسالتی برای تمدن سازی بر عهده داریم و نظر به فرصت بدست آمده و نیازی که به نوعی برخورد های ایجابی احساس می گردد، ساختار جامعه نیازمند یک باز تعریف اساسی بر اساس ماموریت های امروز است. و این مسئله از دوجهت قابل بررسی است. یکی مباحث ساختاری و این نکته که اساسا هدف این تشکل چیست و برای بدست آوردن و نزدیک شدن به آن چه طرحی در دست اقدام است و دیگر نگاه به منابع انسانی که همانا اعضای دفاتر و در نگاه تاثیر گزاری بیشتر مسئولین دفاتر و بخصوص اعضای شورای مرکزی چندین دوره ای که من در جامعه با ایشان برخورد داشتم(البته این دعوا همیشه بوده است که دفتر مرکزی دارای نقش یا اجازه سیاست سازی و تصمیم سازی برای کل دفاتر را دارد یا تنها دفتری ستادی است) در فهم و تبیین این خود آگاهی تاریخی دچار مشکل عدیده ای هم به لحاظ فردی و شخصی و هم به معنای گروهی و تیمی بوده اند. البته این گمان نظر به برخی استثناء ات نیز دارد .اما وجه غالب اعضایی که در این سالها در این تشکل دچار این گنگی و ابهام بوده اند.(شاید این نوع ورود به بحث و ایستادن در جایگاه منتقد این تداعی را داشته باشد که من همه چیز دان بوده ام و دیگران نادان و گنگ . و این گفته ها برای عده ای که احساس مرا در ورود به این بحث در نمی یابند گران آید.اما چاره ای نیست .)
.
اگر تا اینجا راه را درست آمده باشم، این گنگی و ابهام در فهم نسبت آگاهانه با ساختار جامعه اسلامی سبب حرکت کورمال کورمال در بدنه جامعه و به خصوص دفتر مرکزی می گردد.که به ظواهر بیرونی چون عدم مولف و پیشرو بودن و جریان ساز بودن و داشتن موضع در جریانات اجتماعی و از دست دادن فرصت کسب سرمایه اجتماعی می توان آن را دید. وبه قول حکیمی مصداق این تضاد معنایی شده ایم که " تا راه بین نباشی کی راهبر شوی؟"
این خلاء مفهومی با شدت و ضعفی قابل تامل، در این سالهای جامعه به وضوح در تجلیات بیرونی آن قابل بررسی است . اگر نظر به برخی مصاحبه های اعضای شورای مرکزی و جهت گیری های تقویمی ایشان بیاندازید.جدای کیفیت پیشروانه و خط اول مواجهات که بسیار کمرنگ است بسیاری از آنها بیشتر برآیند حرکت عمومی گفتمان قالب و مورد وثوق رسانه ای نظام است تا اینکه نتیجه تحلیل داخلی و قائم به خود یک تشکل با سرمایه دانشجویی باشد.و در واقع حاکی از نوعی دریافت حصولی و خبری از وقایع و حوادث است تا دریافتی حضوری و کشفی ( و این جدا از معضلی است که در برخورد با رسانه و استفاده از آن به عنوان ابزار یا هدف به چشم می آید).
منظورم این نیست که این حرکت در خط قالب های پذیرفته شده رسانه ای ،سیاسی ،فرهنگی کار مذموم و غلطی است و دعوت به این نیز نیست که گفتمان جامعه یکسره جدا از قالب گفتمان مورد پذیرش نظام باشد.بلکه ناظر به این مسئله است که نقش تشکل دانشجویی تنها تکرار و تقویت این گفتمان نیست.بلکه گامی فراتر از آن و در طول آن است .نکته در این است که گنگی وابهام شخصی یا گروهی باعث شده است که حرکت جامعه اسلامی دانشجویان در عرض مفاهیم مشهور زمانه قرار گیرد و نه در طول آن و بسا به این خاطر که این نوع حرکت بر اساس مشهورات زماه کم خطر و دارای حاشیه امنیت است و کمتر دچار سوال می شود و البته نیاز به تحلیل تولید شده در درون نیز ندارد.(و به راحتی ضعف تئوریک و مفهومی عزیزان درمبانی را پوشش می دهد)
حال نظری به کارویژه ها از این زاویه بیاندازیم.عدالت خواهی .مطالبه گری.تولید علم .کرسی نقد ونظریه پردازی.و بسیاری دیگر...
به وجه غالب این تعاریف که نگاه کنیم نیاز به نخبگانی است که علاوه بر تسلط به مبانی و اعتقاد به اصول به نوعی خود تولید کننده و مبدع مفاهیم و صورت های این معانی باشند و دارای موضع و پرچم دار اهل و محرم نظام در عرصه ای خود ساخته باشند.کسانی که خود زمین بازی را طراحی می کنند .
به این لحاظ است که بسیار دیده می شود که سرمقاله های کیهان و یادداشت های رجانیوز و دیگر رسانه های دراین خط به خط اصلی وشاید مطلق گفتگوها و فضای جامعه تبدیل می گردد.. و وجه غالب تصورات و تصمیمات در زمین بازی ایجاد شده دیگران و درعرض حرکات و تصمیمات دیگر مراکز تولید فکر قرار میگیرد.
باید این هشدار جدی را بدهم که این نکته در مقایسه با جنبش عدالتخواه دانشجویی که به نوعی دارای گفتمانی با تولید خود و در طول فرمان شش هشت رهبر هستند خود را نشان می دهد. به دامنه و قلمرو فضای خود بنیاد و بر اساس اصول ایشان نگاهی بیاندازید. و مجموعه های پیرامونی این حرکت. مانند مجموعه تولید محصول آرمان یا دستاورد های این حرکت در جریان مبارزه با مفاسد و جریان اعزام نیرو به لبنان در جریان جنگ گذشته یا ریشه های طلبه و حوزوی و یا جریان مجمع مطالبه مردمی در مشهد را رصد نمایید.
البته قصدیکسره بی نقص نشان دادن این حرکت دانشجویی نیست و نادیده گرفتن انتقادات بجا و وارد به این حرکات .بلکه ذکر این نکته است که می توان مولف بود و دارای قدرت جریان سازی و تولید سرمایه اجتماعی و ونیز دستیابی به مفهوم سرمایه فرهنگی و توانایی تولید قدرت فرهنگی و اجتماعی و حتی سیاسی داشت.(به گمانم باید بگویم که سازوکاری وجود دارد که درطی آن سرمایه اجتماعی ،فرهنگی و حتی سیاسی را میتوان تولید نمود و از آن به قدرت فرهنگی ،اجتماعی یا سیاسی دست یافت)
شاید سوال بحث برانگیزی باشد اما چه کسی عضو جامعه است ؟
و اگر به خواهیم با تبیین ضد آن به تعریفش نزدیک شویم . چه کسی عضو جامعه نیست؟
به گمانم برای نزدیک شدن به این مفهوم باید یک سیره شناسی انجام داد و فهم سنتی که در طی آن افرادی عضو جامعه شده اند و نیز در شکل دادن به هویت آن نقش داشته اند، می تواند کمک کننده باشد.دستیابی به هویت جامعه مسئله است که برای باز تولید مفاهیم پایه آن نیاز به تجسم بخشی به آن هستیم. باید مولفه های اصلی واجب برای یک عضو جامعه را استخراج کنیم تا از آن برای هدف گزاری های آینده و دستیابی به طرحی برای حرکت مورد استفاده قرار دهیم.
اینکه چاره این معضل چیست و چه باید کرد.خود محتاج جمعی است که در این مورد اتفاق نظر و قدرت عمل دارند.شاید هیئت عالی نظات دارای چنین جایگاهی باشد.و بتوان سازوکاری را طراحی کرد که کسانی در راس هرم جامعه و در دفاتر صاحب مسئولیت گردند که به چنین نگاهی و خود آگاهی رسیده باشند.
نه البته با نگرشی دستوری بلکه با طراحی یک سازوکار فرا اداری نرم که توانایی پوشش دادن به این نیاز را داشته باشد .در مورد جنبش عدالت خواه، هدفی که دنبال آن هستند و راه تبیین شده ای که برای این هدف و مطالبه گری در دست اجرا دارند نسبت مشخص تری با نسبت اعضا جاد با اهداف جاد دارد.و شاید به همین خاطر در پروسه تولید قدرت وتاثیر گزاری به زعم من موفق تر عمل نموده اند. بایستی مفاهیمی که منجر به تاسیس جامعه اسلامی دانشجویان شده اند مورد بازتولید قرار گیرند.و در هر دفتر منطقه ای و استانی کار ویژه های مشخص و معطوف به نیاز های منطقه ای تعریف گردد و سازو کار عملی برای دستیابی به آن را طراحی نمود. نکته حیاتی یافتن نسبت هر عضو با معنای تشکل است .و بی تعریف گذاشتن و رها کردن این نسبت علاوه بر تخریب روحیه شبکه ای و سرمایه اجتماعی معطوف به معنای جاد باعث به بیراهی رفتن این تشکل در گام نخست در مرحله اعضا و درگامهای بعدی از دست دادن توافق مفهومی در کل جاد می گردد. درکوتاه مدت هم دغدغه سازی برای این نکته که انتخاب و یا پذیرش مسئولیت به سمتی صورت گیرد که نخبه گرایی و شایسته سالاری به عنوان یک اصل وخلق درست در تشکل اسلامی جا بیافتد و لابی گری های سیاست بازانه از غفلت و بی مبالاتی اعضا سوء استفاده ننمایندو اهداف بلند و متعالی یک تشکل اسلامی قربانی خواست های مقطعی و شخصی هیچ گروهی نگردد 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی