معراج

ملتفت باشید ملتفت ما هستند.آیت الله بهجت ره

معراج

ملتفت باشید ملتفت ما هستند.آیت الله بهجت ره

معراج

گاه با خود می اندیشم تنها در بستر اندیشه انسانهایی که طعم درد این جهانی شدن و پیوند خوردن با ندامتگاه دنیا را در ذائقه و رویای بریدن،رفتن و نماندن،پریدن و دل نبستن را در دل دارند است که واژه ها به بلوغ میرسند و تنها در قلب افلاکیانی که خود تبر به دست، کمر همت به قطع ریشه های خفته در خاک گرفته اند است که درد، عشق و ایمان، نامزد گذشت، رافت و رحمت الهی می شود.

آخرین نظرات

ما تا شهید احمدی روشن

پنجشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۰، ۰۵:۵۹ ب.ظ

                                                                                                          اسم  با مسمایش جور بود، مصطفی برگزیده بود، یکی دیگر از مینهای عمل نکرده جنگ او را با خود برد، و چه می گویم جنگ  کجا و  مصطفی کجا...  بعضی چیز ها را در قالب کلمات نمی توانی بگنجانی و اگر  هم بتوانی باید دعا کنی که مثله اش نکرده باشی...  

رفیقی میگفت که جوری بگویم که راحت بشود فهمید، خیلی فکر کردم، دیدم همه حرفها را نباید طوری زد که همه بفهمند، یا حتی اگر خیلی خوب هم هجی کنی باز شاید همه نفهمند، یا لازم نباشد که بفهمند، یا اصلا جنسش طوری نباشد که همه بفهمند (فافهم ان کنت من اهله).
دوش با من گفت پنهان کاردانی تیزهوش                         کز شما پنهان نشاید داشت سر میفروش
تا نگردی آشنا زین پرده رمزی نشنوی                             گوش نامحرم نباشد جای پیغام سروش
باری، به او مدیونم چون قلبم را به درد آورد، تقریبا هم سن و سال خودم بود و فرزندی هم سن وسال و همنام فرزندم داشت.اما میان ماه من تا ماه گردون...
از جمله تفاوتهایش که راحت می شود گفت علمش و بالاتر از آن جهاد علمی اش وخلوصش و.... که اینها با معیار من و شما تا حدی که سیه رویی ما را نشان دهد، می شود سنجید اما او چقدر آفتاب بود خدا می داند.
اما از آنچه سخت می شود گفت یکی را من نشانی می دهم و التماس می کنم سخت در آن بیندیشی و آن اینکه او شهید بود و ما... او شهید بود (نمی دانم شهید را چطور بنویسم که تو درست بخوانی، منظورم آن راهیست که او را تا آن مقام بالا برد) و معبری باز کرد که مسافت سالهای سال ما را که هیچ، خیلی از آنها که ادعایی دارند که سرشان به تنشان می ارزد را در یک گام و شاید پلک بهم نهادنی پیمود.
مصطفی برای من بود، برای تو  بود که سالهای جنگ را از امروزمان جدا نکنیم و خاک دوکوهه را از خیابانهای شهرمان، که زمین خدا هیچگاه از حجتش خالی نمی ماند.
نمی دانم می توانی مسافت سنجی کنی فاصله مان را تا مصطفی، به من می گویی خط کش تو چیست؟
بیندیش نکند که مصحف شریف را که صورت مکتوب انسان کامل است (و شهادت از تجلیات آن) پاره پاره و مهجور رها نکرده باشیم که اگر پاره های تن مصطفاهایمان را بر زمین گذاریم شاید مورد شکایت نبی مصطفی(ص) قرار گیریم  که: "یا رب ان قومی اتخذوا  هذاالقران مهجورا". (فرقان-30)
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۱/۰۶

نظرات  (۳)

 امیر جان
داستان راستان گذران عمر تو زیباست برای همچو من ، آن را بنگار
 و چه خوش گفت که زندگی زیباست اما شهادت زیباتر
 و آنانکه رفتند نه از برای آن بود که ما منقلب شویم و نه از برای آن که برایشان بگرییم و مویه کنان موی از سرها برکنیم  و دعا سر دهیم .
و آنانکه رفتند از برای آن بود  که ما منقلب شویم و در راه ایشان رویم نه راهشان را بستاییم .
و آنانکه رفتند راه را نمایان کردند از برای ما که آن چنان  برای فردای از پس امروز خود دنیا را آرمان دانسته و   تا آنکه نگویند هیچ نگفت خود را آماده شهادت فی السبیل می دانیم تا آن هنگامه که .  . .
تا آن هنگامه که ندای هل من ناصر آید  دسته ای شنوا گوش دگر را مهیا از برای خروج ندا کرده و آن دگران چنان ندای یاد امام و شهدا را پرصلابت در سراپرده  گوش ،  ذهن و هوش جاری دارند  که مباد ندایی شنیده و از برای آن تکلیف بر گرده نشیند
و من . . .
نه آنچنانم که احدی اینها را از من بپذیرد و آن چنان که آنها کنند دنبال کنم و تنها این را  می دانم که زنده نگهداشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست و ای امیر دل  چه خوش سعادتی است تو را که اینها نگاشتی و در لحظه تمنا بخواه محرم شدن ما را  از پس  انسان شدن مان !


نمیدانم چراخون این شهیدخیلی دلم رامنقلب کرده شایدچون همن وسال ماست *اللهم ارزقناشهاده فی سبیلک*ازمطلب خوبتون ممنونم باید تامیشود حق شهدارابه جااورد

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی